گل من

گفتار نیک پندار نیک کردار نیک

گل من

گفتار نیک پندار نیک کردار نیک

برای گل خودم

 

 

سلام...

 گل من ... !

 چقدر دوستت دارم ... خودت میدانی !

 چقدر تو صبح را قشنگ شروع می کنی ...

 صدای خروس و کلاغ را که می پیچانی در هم و

 نسیم را می وزانی بینشان ...

 آدم حالی به حالی می شود !

هیچ دلبری نمی تواند مثل تو ، همین اوّل صبح ،

 دل مرا را اینطور ببرد !

 خورشید هم ناز می کند مثل خودت ... !

 آنقدر که دست می کشد بر سر و صورت من

 و داغم می کند با سرپنجه هایش !

 تو هم دست می کشی بر دل من و عاشقم می کنی !

معشوق صبور من ...

 می فهمم که شب ها وقتی غرق می شوم در خواب ،

 می آیی به پیشم !

 دستت را حس می کنم که روی پیشانی ام

 دانه های شبنم می کارد ،

 رد بوسه ات هم می سوزاند لبم را تا صبح

 مثل آتش ... داغ و مثل آب ... شفـاف

اگر تو نبودی  "تو" معنی نداشت !

تو تمام " توی" منی ...

اگر می بینی چشمم به در می ما ند

نه اینکه یادم رفته " تو" هستی !

که می دانم هستی در کنارم ...

منتظرم کسی بیاید و ببیند ، چقدر "تو" هستی !

 و برود و بگوید کسی نیاید !
معبود من ...

اگر دیدی روز کسی در کنارم بود

خودت می دانی و می فهمی که به یقین تکه ای از "تو"

را با خود داشته که رهایش نکردم !

 مگر نه اینکه " تو" غرق در زیبایی ها هستی !!!

گل را اگر ببویم ، لذتش از بوی توست !

 محبوب من ...

سرم را گاهی بگیر بین بازوانت !

مرا به آغوش بکش ...

نکند یادت برود که سخت نیازمند توام !

من اگر یادم برود تقصیر توست که یادم نمی اندازی

تو باید مرا بارور کنی از تمام خواستن هایم !

تو خیلی خوبی !

برای کسی که دوستت دارد

و برای کسی که یادش نرفته دوستت دارد ...
مهربان من ...

راستی یادت نرود !

آن " تویی" را که می گفتم تکه ای از تو را دارد ...

(( چون می دانی :

گاهی حس می کنم خود تو خیلی بزرگی

برای اینکه دوستت داشته باشم ،

  یک توی کوچکتر را به من بده

 تا به واسطه اش عشق بورزم به تو ))

***

تو چقدر مهربانی ...

 مواظب خودت باش ...  

 *** 

 

 

 

 

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد